ارشاارشا، تا این لحظه: 12 سال و 1 روز سن داره

ارشا هدیه خدا

ازشیر گرفتن

خیلی وقت بود که می خواستم ازشیر بگیرمت اما نگران واکنشت بودم راستش اول می خواستم سه سال رو کامل بهت شیر بدم ولی بعد دیدم هر چی می گذره علاقه ات به شیر خوردن بیشتر می شه پروسه از شیر گرفتن بعدا برات می نویسم اخرین بار جمعه بیست و هشتم شهریور بهت شیر دادم از اخرین شیر خوردنت فیلم گرفتم و بعد این دوره از زندگی تو هم تموم شد خدا رو شاکرم که با همه بد قلقیهات تونستم این کار رو انجام بدم بیش از همیشه دوستت دارم
7 مهر 1393

عکس های مهد کودک

تو کتابخونه بیمارستان مفید نشستم کار بخشم تموم شده اومدم کتابخونه تا کارهای مقالاتم رو انجام بدم اما گفتم قبلش یه سر برم سایت مهد کودکت ببینم چه خبره .مامان قبلا گفته بود عکس های خوبی ازت هست ولی خونه فرصت نکردم سراغشون برم .الان بابا بهنام رفته دنبالت و خونه اوردتت اما من مجبورم برای پر کردن ساعت کارم بیمارستان باشم قصد داشتم هم سراغ نوشتن مقاله برم اما خیلی وقت بود اینجا نیامده بودم .خدا رو شکر مهد کودکت رو دوست داری و با کشیک من هم کنار اومدی .روز اولی که کشیک بودم ساعت دوازده که اومدم خونه دیدم بغل بابایی . داری گریه می کنی تا منم دیدی صدای گریه ات بالاتر رفت اون شب گفتم وای باید فکر کار کردن رو تا یه سال دیگه از سرم بیرون کنم ...
6 مرداد 1393