عکس های مهد کودک
تو کتابخونه بیمارستان مفید نشستم کار بخشم تموم شده اومدم کتابخونه تا کارهای مقالاتم رو انجام بدم اما گفتم قبلش یه سر برم سایت مهد کودکت ببینم چه خبره .مامان قبلا گفته بود عکس های خوبی ازت هست ولی خونه فرصت نکردم سراغشون برم .الان بابا بهنام رفته دنبالت و خونه اوردتت اما من مجبورم برای پر کردن ساعت کارم بیمارستان باشم قصد داشتم هم سراغ نوشتن مقاله برم اما خیلی وقت بود اینجا نیامده بودم .خدا رو شکر مهد کودکت رو دوست داری و با کشیک من هم کنار اومدی .روز اولی که کشیک بودم ساعت دوازده که اومدم خونه دیدم بغل بابایی . داری گریه می کنی تا منم دیدی صدای گریه ات بالاتر رفت اون شب گفتم وای باید فکر کار کردن رو تا یه سال دیگه از سرم بیرون کنم ولی خوب خیلی سریع عادت کردی الان روزهای بعد از کشیکم تا پزشک بعدی بیاد تحویل بگیره همراههای بیمارها یه خانم دکتر رو می بینن که داره دنبال پسر کوچولوی خودش می دووه .اون پسر کوچولو تو هستی